Web Analytics Made Easy - Statcounter

مسعود زارعیان، طلبه سینماگر و برنده جایزه سینما حقیقت برای ساخت مستند «غیر مسکونی» طی گفت‌وگویی با خبرنگار «اطلاعات آنلاین» به بیان مهم‌ترین چالش‌های سینمای مستند در سال‌های اخیر و دغدغه‌های شخصی خود در عرصه مستندسازی پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

وضعیت سینمای مستند امروز کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در حال حاضر به دلایل مختلف یکی از بدترین دوران مستندسازی را در طول این سال‌ها تجربه می‌کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فضای جامعه به دلیل اتفاقات اخیر، درگیر دوگانگی شده است و فضای مبهمی ایجاد شده که بسیاری از مردم نمی‌دانند باید چه موضعی داشته باشند. برای بعضی‌ها مسئله فعالیت‌ها، خیلی روشن است و برای بعضی همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. این یک بعد ماجراست که مقداری از جنب و جوش و تب و تاب مستند سازی را کم کرده است. مسئله دیگر که می‌توان به آن اشاره کرد، مسئله همیشگی فضای سینمایی مستند است که متاسفانه مثل فرزند ناخوانده تلقی می‌شود و آن چنان که باید حمایت نمی‌شود و همیشه در بودجه بندی در آثار سینمایی رتبه عقب‌تری نسبت به بقیه دارد. در حالی که در طول سال، افتخار آفرینی سینمای مستند شاید بیشتر از سینمای داستانی باشد و میزان حضور فیلم سازان مستند در جشنواره‌های جهانی، نمایش فیلم‌ها، دریافت جایزه‌ها و برگزاری کارگاه‌های هنرمندان و مستندسازان مختلف بسیار زیاد است. با توجه به این حجم از حضور و افتخار آفرینی، توجه به سینمای مستند نسبت به سینمای داستانی بسیار کمتر است و این یک ضعف است که در طول این سال‌ها سینمای مستند از آن رنج می‌برد و در نتیجه آن، طبیعتاً زندگی فیلم ساز مستند هم تامین نیست و دچار مشکلات مالی می‌شود و شاهد این هستیم که دوستان دارای شغل‌های کاذب و دوم هستند که گاهی دور از شأن آن‌ها است و برای امرار و معاش و طی کردن زندگیشان ناچار به انجام آن فعالیت‌ها هستند. مسئله دیگر دعواهای بی جهت درون صنفی ما است. من به عنوان فردی که از اوایل دهه ۹۰ عضو انجمن مستند سازان سینمای ایران و عضو انجمن صنفی کارگردان مستند خانه سینما بوده‌ام و همه مسائل را رصد کرده‌ام تعجب می‌کنم که چرا ما هنوز به اتحاد مورد نیاز نرسیده‌ایم و این دعواها سرعت ما را در فعالیت‌ها به شدت پایین آورده است، هویت شغلی ما را به خطر انداخته و اولویت‌های صنفی که باید دنبال شوند روی زمین مانده و ما همچنان درگیر برخی دعواهای زرگری هستیم که در این شرایط دامن گیر سینمای مستند شده است.

شما به عنوان یک روحانی چطور سینما را انتخاب کردید؟

من خودم را یک طلبه می‌دانم. چون کلمه روحانی، تصویری از فردی با نمادهای ثابت همیشگی با لباس روحانیت در ذهن ایجاد می‌کند. من در رشته علوم حوزوی تحصیل کرده‌ام و طلبه بوده‌ام و در چند نوبت هم به صورت موقت لباس پوشیده‌ام و همچنان نیز در جایی که احساس می‌کنم وظیفه و ماموریتی دارم لباس روحانیت می‌پوشم. اما به طور کلی زمانی که طلبه شدیم تصویری که در آینده می‌خواستیم به آن برسیم این بود که یک روحانی ملبس باشیم که یکی از شئون روحانیت را دنبال می‌کند. حدود سال‌های ۸۶_۸۷ متوجه شدم که می‌شود در کنار دروس حوزوی این گرایش را دنبال کرد و در مورد آن بسیار تحقیق کردم. یکی از کارهای روحانیت، تبلیغ و تدریس است و من می‌خواستم یک عرصه تخصصی تبلیغی را فراهم کنم که با بررسی و تحقیقاتی که انجام دادم به هنر هفتم که سینماست رسیدم و تلاش کردم که اهداف تبلیغی که مد نظرم است را از این طریق دنبال کنم. البته سینما به خودی خود بسیار زیبا و ارزشمند است و زندگی کردن را به من آموخته و تجارب عجیبی را برای من رقم زده است. دیدن و تجربه کردن لحظه‌ها و موقعیت‌های مختلف و قصه‌هایی که در این ۱۵ سال، دوربین من ثبت کرده است برایم جذاب است. خیلی از حرف‌های مد نظر ما به زبان هنر، ماندگارتر و بهتر بیان می‌شود.
روزهای اول ورود به این عرصه برای من خیلی سخت بود و فضا بسته‌تر بود و بعضی دوستان می‌گفتند تو به سراغ مفسده رفته‌ای و پرونده طلبگی و حوزوی من بارها تهدید به باطل شدن شد. از این مسائل زیاد بود. باید فرزند زمانه خودمان باشیم و در این زمانه‌ای که گفتمان و تبادل نظر مردم با رسانه و تصویر انجام می‌شود، طلبه‌های فعال در این عرصه باید وجود داشته باشند. البته این عرصه تخصصی تبلیغ است. مانند عرصه تخصصی تبلیغ بین الملل و هرکسی نباید به این عرصه ورود کند.

با توجه به ساخت فیلم «غیر مسکونی» در مورد روحانیت، به نظرتان سینما مستند چقدر می‌تواند در کاهش فاصله بین مردم و روحانیت مفید و راهگشا باشد؟

سینمای مستند خیلی بیشتر از سینمای داستانی می‌تواند موثر باشد چون شما در سینمای داستانی در نهایت با یک قصه روبه‌رو هستید که زاییده خیال و تصور یک هنرمند است. اما در موضوعات خاص، سینمای مستند است که می‌تواند کمک کند. فیلم‌هایی مانند طلا و مس، روز بلوا و مارمولک آثاری بودند که کاراکتر روحانی داشتند و فضا و تصویر متفاوتی را از جامعه روحانیت ترسیم کردند. اما متاسفانه ذهنیت عامه مردم این است که روحانیون تامین هستند، شهریه می‌گیرند، زندگی راحتی دارند و مناصب مهم کشوری در دستشان است و به بیان دیگر هم دنیا و هم آخرت را با هم دارند و در نتیجه این تفکر، وقتی اتفاقی در جامعه می‌افتد و کاستی‌ای پیش می‌آید، سریعا به بدنه روحانیت حمله می‌شود و روحانیون متهم هستند. در حالی که در این سیستم این چنین نیست که همه روحانیون تامین باشند. در واقع طلبه‌ای که همه امتحاناتش را بدهد و پرونده‌اش فعال باشد، یک شهریه بسیار کم ماهانه به صورت کمک هزینه تحصیلی دریافت می‌کنند که حدود دو میلیون تومان است. عمده روحانیون مشکلات مالی و امرار و معاش دارند و فقط یک تا یک و نیم درصد از جمعیت روحانیت، مناصب حکومتی و یا دولتی دارند. در این سال‌ها در مورد این موضوع خیلی صحبت شد ولی از نظر من کافی نبوده است و من به عنوان یک طلبه مستندساز، ترجیح دادم که به جای رفتن به دنبال موضوعات مختلفی که دیگران هم به سراغش می‌روند، سراغ مسائل روحانیت بروم. یک مسئله که برای من خیلی مهم بود این بود که یک روحانی هم در این روزگار می‌تواند دچار تردید و تحیر شود. طلبه‌ای که باید راهنما باشد خودش در مقاطعی از زندگی‌اش دچار بحران‌هایی می‌شود.

این موضوعی بود که سال‌ها درگیرش بودم و برای ساخت آن، سوژه‌ای بهتر از خودم ندیدم پس به سراغ خودم رفتم و به خودم حمله کردم. در آنجا قصه یک طلبه را می‌شنویم که در مقطعی از زندگی‌اش دچار تردید می‌شود که در ادامه زندگی‌اش، فیلمساز شود و کار سینمایی کند و از آن طریق کار تبلیغی را انجام دهد یا اینکه یک روحانی ملبس سنتی باشد و از آن طریق مبلغ ارزش‌ها باشد و تبعات این تصمیم وارد زندگی خانوادگی‌اش شده و او را وارد یک بحران می‌کند. در فیلم غیرمسکونی شاید برای اولین بار در ایران بود که به قصه عجیبی پرداختیم که موضوعش خیانت در صنف روحانیت بود. این فیلم، داستان یک روحانی فعال و پیشرو است که اشتغال زایی می‌کند و از لحاظ روحی، اهالی محله را تامین و مدیریت می‌کند و از خانم‌ها و بچه‌هایی که همسران یا پدرانشان درگیر زندان و یا کار هستند، مراقبت می‌کند. در این حین همسر این روحانی به اون شک می‌کند که شاید با زنان سرپرست خانواده، ارتباط داشته و آن‌ها را صیغه کرده و در نهایت زندگیشان وارد یک بحران می‌شود و در ادامه آن فرزندشان سقط می‌شود. در واقع در این فیلم می‌خواستم ذهنیت مخاطب را از تصویر کلیشه‌ای روحانیت، خط بزنم و نگاه مردم را واقعی‌تر کنم که از سینمای مستند کمک گرفتم. سینمای مستند، نگاه واقعی می‌بخشد. ما اگر واقع بین باشیم از خیلی از چالش‌ها عبور می‌کنیم و خیلی از مشکلات پیش نمی‌آید. یکی از دوستان من روحانی ملبس هست و در یک نقطه کور در حاشیه شهر با دو بچه زندگی می‌کنند. خودش مبتلا به بیماری فاکتور هشت است و دو فرزندش مبتلا به بیماری ای بی هستند و زندگی بسیار سختی دارند تا جاییکه حتی شانه کردن موی دخترانش یا عوض کردن لباس‌شان با توجه به بیماری‌شان بسیار سخت است. اگر پانسمان این بچه‌ها تمام شود پدر باید پانسمان‌شان را از داروخانه‌های بالا شهر تهران تهیه کند و اگر پدرشان با وجود این شرایط سخت به داروخانه‌های بالاشهر تهران برود اصلا بعید نیست که عمامه‌اش را بیندازند و این به خاطر عدم واقع بینی است. من می‌گویم نه مقدس گرایی و نه تقدس زدایی. باید بین این‌ دو حرکت کنیم و واقع بین باشیم. تلاش من در سینمای مستند این بود که مردم را به واقع بینی دعوت کنم و بگویم از همه زوایا، روحانیون را ببینیم. این روحانیونی که قسمتی از زندگیشان را بیان کردم هم جزئی از بدنه روحانیت هستند و فقط برخی از روحیانیون مسئول را نبینیم که بعضاً در کارشان کوتاهی کردند و به جریان انقلاب و معیشت مردم ضربه زدند. مردم حق دارند ناراحت بشوند اما این برچسب حکومت آخوندی که به این صنف خورده است را با نگاه واقع بینانه‌تری باید بررسی کنند و همه جوانب را بسنجند و بعد قضاوت کنند.

در مورد فیلم‌ها و پروژه‌هایی که در دست دارید توضیح دهید.

من یک مستند دیگر هم دارم که اتفاقا آن هم در مورد یک شخصیت روحانی است. تجربه کاری من در این سال‌ها متنوع و متعدد بود اما مسئله اصلی همیشه برای من صنف روحانیت بوده است. فیلمی که الان درگیرش هستم در مورد یک روحانی کارآفرین است که هیئت علمی دانشگاه بود و کارش را رها کرده و در حوزه پوشاک کارآفرینی می‌کند و با سختی‌های فراوان یک چرخه تولید را ایجاد می‌کند. در این داستان با یک شخصیت متفاوت روبه‌رو می‌شویم که به صورت مجازی دانشجوی دکتری دانشگاه آکسفورد هست و زندگی عجیبی دارد.

جالب است بگویم که جمع زیادی از مخاطبینی که شاید در پایگاه فکری ما نبودند و گاهی برچسب‌های بی حجابی یا بی دینی به آن‌ها زده می‌شود، بعد از دیدن کارهایم با من صحبت می‌کردند و می‌گفتند که این فیلم ما را به سراغ تردیدهایمان برد. اینجاست که متوجه می‌شویم تبلیغ از راه هنر، فقط یک امر صنفی نبوده و تاثیر هنر در اینجا نمایان می‌شود.

۵۷۵۷

کد خبر 1764243

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: سینمای ایران سینمای مستند کارگردانان سینمای ایران سینمای داستانی سینمای مستند سال ها یک روحانی واقع بین برای من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۱۶۴۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای ورورد فیلمساز مشهور آمریکایی به تهران

تا پیش از شیوع کرونا و تغییرات مدیریتی در سینما، چند سالی بود که جشنواره فیلم فجر نه فقط در بهمن‌ماه بلکه در اردیبهشت‌ با ساختار و شمایلی متفاوت برگزار می‌شد و میزبان سینماگران و فیلم‌هایی از کشورهای دیگر بود.

به گزارش ایسنا، جشنواره جهانی فجر با وجود برخی انتقادهایی که در داخل کشور نسبت به آن مطرح می‌شد، جایگاهی پیدا کرده بود که در همان چند دوره‌ی برگزاری چهره‌های بنامی از سینمای دنیا را به ایران کشاند از جمله پل ژوزف شریدر که درست در همین روز چهارم اردیبهشت‌ماه در نشستی خبری در پردیس سینمایی چارسو مقابل خبرنگاران ایرانی نشست.

نقش متفاوت لیلا حاتمی در یک فیلم آمریکایی

شریدر -فیلمنامه‌نویس و کارگردان مشهور امریکایی - که فیلمنامه‌های «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» ساخته مارتین اسکورسیزی را نوشته و در روزهای گذشته فیلم جدیدش با نام «اوه، کانادا» به بخش مسابقه اصلی جشنواره کن راه یافته است، اردیبهشت سال ۱۳۹۸ به جشنواره جهانی فجر در تهران آمد و پس از برگزاری یک کارگاه فیلمنامه نویسی، در یک نشست خبری پاسخگوی سوال‌ اهالی رسانه شد.

او در آن نشست با اشاره به اینکه «در دنیا چند فستیوال هستند که می‌توان جشنواره جهانی فجر را با آن‌ها مقایسه کرد مثل جشنواره تورنتو ولی از ابعاد این جشنواره و تعداد فیلم‌های حاضر در آن شگفت‌زده شدم» درباره آشنایی‌ خود با سینمای ایران گفته بود: «درباره جایگاه سینمای ایران که تردیدی نیست چون جایگاه ویژه‌ای دارد. در ۱۵ سال گذشته (تا سال ۱۳۹۸) سه نهضت ملی سینمای ایران، رومانی و آرژانتین شکل گرفته و همیشه این انتظار می‌رود که در هر جشنواره‌ای از سینمای ایران فیلمی حضور داشته باشد. برای بیشتر ما در غرب، سینمای ایران با کیارستمی شروع شد ولی بعد به فرهادی رسیدیم و حالا هم فیلم‌های دیگری هستند. یکی از دوستان من گادفری چیشایر (منتقد آمریکایی) است که فیلم‌های ایرانی زیادی دیده و کتابی درباره سینمای ایران می‌نویسد و به من فیلم‌های ایرانی پیشنهاد می‌دهد.»

شریدر که سال گذشته در جشنواره فیلم ونیز با دریافت جایزه یک عمر دستاورد هنری تقدر شد، درباره آینده سینما با وجود شبکه‌های مختلف و کمپانی‌هایی مثل نتفلیکس بیان کرده بود: «من فکر می‌کنم در این صد سال هرچه آموختیم خیلی به کارمان نیاید چون همه چیز تغییر کرده، مدت زمان فیلم‌ها عوض شده و اینکه کجا فیلم ببینیم و چگونگی پخش و عرضه، همگی تغییر کرده است. قبلاً فکر می‌کردم در یک مقطع گذار هستیم ولی الان فکر می‌کنم در یک مقطع گذار دائم هستیم. الان دیگر بازار هدف، آمریکایی‌ها نیستند بلکه برای چینی‌ها می‌سازیم.»

وی همچنین با اشاره به رشد روزافزون تکنولوژی گفته بود: «در حالی‌که فیلم‌ها منحصر به کلاس خاصی از فیلم‌سازان بودند، تکنولوژی این مرزها را شکسته و هر کسی می‌تواند فیلم بسازد. پس خبر خوب برای آینده سینما این است که هر کسی می‌تواند فیلم بسازد ولی خبر بد این است که دیگر نمی‌شود امرار معاش کرد.»

شریدر در بخشی دیگر از آن نشست درباره اینکه به نظر می‌رسد شناختش از سینمای ایران بیشتر با فیلمسازانی باشد که به نوعی سیاسی شناخته شده‌اند، بیان کرده بود: «تا جایی که من می‌دانم دو نوع سینما در ایران وجود دارد؛ یکی برای مجامع عمومی است و یکی هم داخلی و من بیشتر فیلم‌هایی را دیده‌ام که بیرون نمایش داشته‌اند، اما فیلم‌هایی را که درباره جنگ بوده چون خارج از کشور چندان نمایشی نداشته مسلماً ندیده‌ام. شما مثل فیلیپین دو سینمای داخلی و خارجی دارید و به همین دلیل دو جشنواره فجر هم دارید. با این حال من هیچ‌کدام از کارگردان‌ها مثل کیارستمی، فرهادی و پناهی را سیاسی نمی‌دانم ولی می‌دانم فیلم‌های سیاسی جذابی می‌شود اینجا ساخت.

این فیلمساز امریکایی در آن مقطع در واکنش به تحریم‌های رییس جمهور وقت ایالات متحده (دونالد ترامپ) علیه ایران و آسیب‌های آن به هنرمندان و سینما با ابراز تأسف از تحریم‌ها اظهار کرده بود: «الان دورانی است که نمی‌شود به امریکایی بودن افتخار کرد، در حالی که من همیشه و حتی زمان جنگ ویتنام به آمریکایی بودنم افتخار می‌کردم. در حال حاضر آنچه پیش آمده به بهانه تغییر رژیم ایران و در واقع برای دستیابی به نفت و منابع طبیعی شما است و این چیزی است که در ۱۰۰ سال گذشته وجود داشته و تأثیر یک هنرمند در مقایسه با ماشین پروپاگاندا خیلی اندک است. به همین دلیل به نظرم این وضعیت بسیار عذاب‌آور است.»

 

دیگر خبرها

  • پس لرزه های تجمع روحانیون قم با لباس نظامی /ابطحی: ضربه سنگین بر پیکر روحانیت وارد می کنند
  • نگاه به سینما جدی نیست/ بررسی پیدایش هالیوود در مستند «پشت صحنه»
  • حمید سهیلی سرباز سینما بود/ راش‌هایی که اسناد تاریخی مهمی هستند
  • ماجرای ورورد فیلمساز مشهور آمریکایی به تهران
  • آیت‌الله العظمی دوزدوزانی تبریزی: روحانیت فقط به عبا و عمامه نیست/ اشتباه عالِم مانند اشتباه فرد عادی نیست، عده‌ای را منحرف می کند/ روحانی واقعی برای تربیت دینی و انسانی باید تلاش و تبلیغ کند‌
  • پرفروش‌ترین سینما‌های کشور در فروردین اعلام شد
  • پرفروش‌ترین سینما‌های کشور در فروردین اعلام شد/ جمع کل؛ بیش از ۱۴۶ میلیارد و ۸۵۱ میلیون تومان
  • حمید سهیلی خود را سرباز سینما می‌دانست/ آثار سهیلی اسناد تاریخی معتبری است
  • حمید سهیلی خود را سرباز سینما می‌دانست
  • روزی که پل شریدر فیلمساز معروف آمریکایی به تهران آمد